چند سال پیش تو یه اردوی 7 روزه دانش آموزی تمام مدت فقط دو تیشرت سبز رنگ می پوشیدم. روز آخر اردو یکی از مسئولا منو به گوشه ای کشید و گفت : شما سیّدی ؟
گفتم : نه !
دوباره پرسید : سیّد نیستی؟
باز جواب دادم : نه سیّد نیستم!
فهمیدم چون این مدت از این پوشش استفاده کردم ، این بنده خدا منو سیّد تصور کرده .
این ماجرا گذشت و چند سال بعد، - من که به سفید و سبز علاقه زیادی دارم- باز سبز پوشیده بودم که چند نفر از دوستام اومدن پیشم. توو ماشین دوستم مشغول صحبت شدیم . صحبت هامون تموم شد و می خواستیم از هم خداحافظی کنیم. برای همین و به صورت اتفاقی، برای خارج شدن ازماشین، کاملا همزمان 4 در ماشین رو باز کردیم.
همسایه ما هم که در حال عبور از کنار ماشین و به سوی منزل خود بود. با دیدن این صحنه و البته به نظر من با دیدن پیراهن یه دست سبزم، کمی ترسید و یکه خورد. این حالتشُ می شد از صدای جواب سلامش هم حس کرد. شاید فکر می کرد جامه سبزها سراغش اومدن.
اضافه کلام :
جدا از اینکه هر کس حق دارد رنگش را خود انتخاب کند و در انتخاب خود آزاد باشد
امیدوارم این سطحی نگری های جامعه ما جای خود را به حقیقت جویی دهد.