دیروز برادر کوچکترم از محل تحصیل به خانه برگشت
امروز که در حال آماده کردن اسید فیبر مدار چاپی بود
در حین اینکه اسید، مسهای اضافه مدار را در خود حل میکرد؛
برادرم گفت : " باورت میشه وقتی از اتوبوس پیدا شدم حتی یه 100 تومنی هم نداشتم ! "
گفتم : " لابد این همه راه هم هیچی نخوردی "
گفت : " آره ! اونجا که بودم به چند نفر قرض دادم ولی هنوز پس ندادن "
گفتم : " این طور مواقعی یه پیامک بده، پول برزیم به کارتت "
سکوت کرد
شاید این چنین رفتاری از جمله اعتراض نکردن به کمبودها در ابزار کار و درس،
همه ناشی از یک خصلت موروثی یا اکتسابی از پدر است :
+ از کسی چیزی نخواه
حقیقت اینه که وقتی میشه مشکل ُ حل کرد دلیلی برای تحمل وجود نداره
و یه چیزه دیگه اینکه وقتی جایی غریبی نباس خودتُ در شرایطی قرار بدی که نیاز باشه از کسی چیزی بخوای... گشنگی رو میشد تحمل کرد ولی ممکن بود اتفاق دیگه ای هم بیفته که نیاز به پول باشه ... (همیشه فردین بازی جواب نمیده ; ) )
ولی به طور کلی کار برادرت برام جالب بود چون همچین فداکاری ی از کمتر کسی دیدم و حتی می تونم بگم کلا ندیدم