این درحالی بود که ترم قبلش 10 واحد داشتم و توی ترم جدید به شدت درگیر بعضی از پروژه های درسای ترم قبل هم بودم
با این اوضاع همچنان نیم نگاهی هم به فعالیت های غیر درسی داشتم
مثل همیشه و همین الان، روحیه ام خوب بود D:
تا اینکه یه روز دانشگاه دعوت به همکاری برای یه پروژه داشت، در حوزه برنامه نویسی در پردازش موازی
مسئول مربوطه رو به پیدا کردم و رزومه و ثبت نام و ...
بعد از چند هفته با من تماس گرفتن که بیا ...
رفتم ولی مسئولش که یه دانشجوی کارشناسی بود گفت :"
این فقط پروژه نیست چون دعوت به همکاری و ... اس، ممکنه به جای این، شما بیای تو تیم ربات های سایز متوسط ؟!"
گفتم : مشکلی نیس فقط میخوام کمک کنم ...
و واقعاً هم همینطور بود !
شروع کردم به فعالیت در گروه
چند تا تمرین و کار آزمایشی و ...
و بعدش وظیفه اصلی من قسمت پردازش تصویر چشم ربات بود !
با وجود کمبود وقتی که داشتم ، کارا خوب پیش میرفت.
امّا یه سری اتفاقات دلسردم کرد [به ادامه مطلب رجوع کنید]
به چند مورد اشاره میکنم :
1-
یه روز تعطیل رفتم دانشگاه برای ادامه کار ربات
سرویس دانشگاه که تعطیل بود
با کلی مکافات از خوابگاه تا نزدیک دانشگاه ماشین گرفتم
بعدش هم کلی پیاده روی کردم تا رسیدم به دانشگاه
همین که خواستم برم داخل
یکی از مسولین محترم حراست جلومو گرفت و گفت : کجا ؟
گفتم : برای فلان پروژه و کار ربات اومدم
گفت : کارتت؟
کارت دانشجویی رو نشون دادم ولی ...
باز گفت : این نه ، کارت عضویت توی تیم
گفتم: من تازه عضو شدم هنوز کارت ندادن
گفت : خب اسمتو بگو ببینم توی لیست هست
اسممو گفتم ولی توی لیست نبود :|
در نتیجه اجازه ورودم به دانشگاه رو ندادن و برگشتم به خوابگاه
نه ماشینی ، نه اتوبوسی هیچی ، خب روز تعطیل بود ...
کل راه رو پیاده برگشتم خوابگاه و در فکر نیت خودم و تفکر بعضی از مسولین دانشگاه ...
2-
یه روز دیگه به دلیل کمبود وقت و برای رسوندن کارا شب نخوابیدم
این شب نخوابی با موارد دیگه فرق داشت
چون روز قبل و بعد اون شب همش درگیر کارای فکری بودم
روز بعد نزدیک غروب دیگه به زور خودمو بیدار نگه میداشتم
چند بار چشام روی مانیتور میخواست به خواب بره
مجبور شدم سر و صورتمو بشورم که خوابم نبره و کارا رو انجام بدم
با هزار سختی بیدار موندم
بعد از انجام کارهای اون روز خواستم نتیجه رو به یکی از هم تیمی ها نشون بدم
در کمال تعجب دیدم ، داره با یکی دیگه با کامپیوتر فوتبال بازی میکنه !!!!!!!
دیدن همچین مواردی باعث شد دیگه تمایلی به ادامه همکاری با تیم رو نداشته باشم و از تیم خارج شدم
حتی دیگه پیگیر هم نشدم که آیا تیم مقام آورد یا نه؟
کارمو انجام داده بودم ولی کسی قدر ندونست.
+ تمام مدتی که اونجا بودم ، چون هنوز اسمم جایی ثبت نشده بود
از امکانات تیم مثل ناهار، شام ، اتاق خواب و ... استفاده نمیکردم
مبادا حق الناس باشه :)
+ کاش بدونیم مدیریت ضعیف چقدر ضربه میزنه به اهدافی که داریم !