زندگی، دانش و فناوری

علم و دانش بهترين يادبود براي انتقال به ديگران است، ادب زيباترين نيكي ها است و فكر و انديشه آئينه صاف و تزيين كننده اعمال و برنامه ها است. امام هادي علیه السّلام (مستدرك الوسائل، ج 11، ص 184، ح 4 ) منبع : راسخون

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

زندگی و تحصیل

امروز برای انجام مراحل اداری بعد دفاع پایان نامه، رفتم دانشگاه... 


از نظر من تو بیستی

استاد راهنما این جمله رو با این صحبت ها تکمیل کرد که

"من تو این دانشگاه هستم، دارم می بینم در قیاس با کسایی که 19 یا 20 میگیرن، کار تو عالی بود

داورا در حقت اجحاف کردن و..."


تو دلم گفتم حالا شما هی زخمو تازه کن

18 رفت توی کارنامه حالا دیگه این حرفا کمکی به من نمیکنه


گفت: دکتری نمیخونی؟ اینجا یا... 

گفتم: چرا ولی ترسم اینه که این 18 تو مصاحبه مشکل ساز شه

گفت: نگران نباش، تو دو تا مقاله داری

هر وقت خواستی بری مصاحبه بگو تا یه recommendation کامل بنویسم.

تشکر کردم گفتم: اگه بشه میخوام روی یه مقاله دیگه کار کنم

اون داده های استادتون رو چطوری بگیرم؟

گفت: دکتر فلانی، وقتی من دانشجوی دکتری اش بودم

بعد از یه ماه جواب منو میداد

یه جورایی متقاعدم کرد که بیخیال اون داده ها شو برو سراغ مسائل دیگه.


استاد راهنما، میگفت:

هر جا دکتری خوندی اگر خواستی میتونیم با هم کار کنیم و... 

این کمی امید دهنده بود


>>>>> راستی امروز یکی از بچه های خوابگاه رو تو دانشگاه دیدم

دیدم (ادامه مطلب)

ادامه مطلب...
۱۷ مهر ۹۳ ، ۱۹:۴۰ ۰ نظر
صبحدم

کی؟ با چند ضرب؟

یکی از بازیهایی که در دوران کودکی و به ویژه نوجوانی با توپ انجام میدادیم ،  بازی خودمان در آوردیِ "کی؟ با چند ضرب؟" بود.  

در این بازی یک دروازه که معمولا چارچوب در بود انتخاب میشد و محلی برای کاشتن توپ، این محل به گونه ای انتخاب میشد که موانعی در مسیر مستقیم توپ به دروازه وجود داشته باشد. وظیفه بازیکنان گل کردن توپ با ضربات کمتر بود، هر کس با کمترین تعداد ضربه توپ را گل میکرد او برنده بود


زمانی که همبازی وجود نداشت

همین بازی را با چند حریف خیالی انجام میدادم

۸ بازیکن در دو گروه یا 16 بازیکن در 4 گروه

در واقع بجای آن حریفان، خودم بازی میکردم

در هر مرحله چند هدف، برای هر هدف هر بازیکن چند بار فرصت داشت

بهترین رکورد بازیکن ثبت میشد

تمام این اعداد و ارقام و بازیکنان یک مرحله همه را به ذهن سپرده

و به یکباره وارد کاغذ میکردم،  بعدها متوجه شدم همین بازی ساده، به طور ناخودآگاه باعث تقویت حافظه کوتاه مدت و میان مدت شده.


۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۱:۳۴ ۲ نظر
صبحدم

جوان

خستگی کار و مشغولیت های فکری منو تو خودم برده بود

برای همین بعضی از حرفای راننده تاکسی رو خوب گوش نمیدادم

منو خطاب کرد و چیزی گفت نفهمیدم چی گفت

نگاش کردم دوباره تکرار کرد :

"اگه تو جوونی اون چیه؟ اگه اون جوونِ پس تو چی هستی؟"

من اصلا حواسم نبود کیو میگه، گفتم چرا؟

پشت چراغ قرمز بودیم، اشاره کرد به ماشین جلویی و گفت:

"ببین اون جوونو، سر و وضعشو ببین، با خودت مقایسه کن"


من توی ذهنم داشتم خودمو آماده میکردم برای اینکه از جوون دفاع کنم و اینکه نباید از روی ظاهر قضاوت کرد ولی... 

چراغ سبز شد، ماشین به حرکت افتاد و صبحتهای راننده ادامه پیدا کرد

"

بعضی از جوونا با سر و وضع ناجور میان بیرون،  من چطور میتونم با خانواده ام، همسر و دخترم بیام بیرون؟


پسره روی دستشو خالکوبی کرده

با اون لباساش

خم که میشه زیرشلواریش که روش نوشته USA معلوم میشه و... 

"


تازه داشتم متوجه میشدم که منظور این بنده خدا چیه

از خجالت فقط سکوت کردم

شاید برای دلداری گفت :

ما کسایی مثل شما رو که مثل جوونی خود مایید رو که میبینیم، امیدوار میشیم


+ نباید از روی ظاهر قضاوت کرد ولی پوشش ما غیر از جنبه های فردی، وجوه اجتماعی هم داره

+ ما در قبال امنیت و آرامش دیگران مسئولیم 

۱۳ مهر ۹۳ ، ۱۹:۳۶ ۱ نظر
صبحدم

اولین سرماخوردگی سال 93

بعد از بازگشت به وطن* و در اولین روزهای پاییز محترم، اولین سرمایمان را خوردیم

تا به فیض سرماخوردگی رسیده و با گلویی خشک، بدنی بی حال امّا با جانی پر جوش و خروش دست به قلم برده سیاهه ای با دل روشن خود بنگاریم (البه قلم در این جا موشواره و صفحه کلید است)

خب از اینا که بگذریم

باید بگم که شدیدا تحت تاثیر مبلغ بسیار کم پرداختی حق التدریس یکی از دانشگاه ها قرار گرفتم

اگر بقیه دانشگاه ها هم اینطور حقوق بدن، شاید بهتر باشه دانشگاه ها از همان علمای پیشین بهره ببرند

البته فعلا تازه کار بودن برای تحمل شرایط ، بهانه بسیار خوبیه که از این فاجعه چشم بپوشیم

در کل مهم اینه که درآمد کم ما، لطمه ای به ورزش پر افتخار ایران یعنی فوتبال وارد نمیکنه

چه ربطی داشت؟ به قانون بقای ماده و انرژی مراجعه کنید !

چرا که زیرساختهای علمی  و فرهنگی ما کاملا تحت تاثیر تساوی ایران مقابل آرژانتین قرار گرفته

و نهایتا خروج چند تا دانش آموخته بی سواد ایرانی از کشور هیچ صدمه ای به "دستاوردهای علمی" ایران وارد نمیکنه

دیگه تهش چهار تا دانشجوی دیگه میگیریم. والا چیزی که زیاده دانشجو ...

مهم اینه که ما 90 دقیقه مقابل آرژانتین گل نخوریم، مسی هم یه توپ رفت زیر پاش وگرنه اگر پنالتی رو گرفته بود برده بودیم!


+ نبرد برای رسیدن به آرمان ها زمانی که زندگی عادی مختل میشه سخت و گاهی غیر ممکنه

* منظور از وطن در بالا، شهر محل تولدِ نه کشور  !

۰۸ مهر ۹۳ ، ۱۸:۲۷ ۱ نظر
صبحدم

با تحقیر دیگران بزرگ نمی شویم

یکی از مسایلی که در زندگی همواره مرا آزار داده برخورد با انسانهایی است که با تحقیر دیگران سعی در بزرگ جلوه دادن خود دارند.

غافل از اینکه این نمایش چند لحظه ای از بزرگی خود سرابی بیش نبوده و جز فریب خودشان نتیجه ای نداشته است.


+ برچسب هایی که به ما زده می شود -خوب یا بد- شخصیت ما را شکل نمی دهند

+ انسان در جستجوی کمال، نه به تشویق دلشاد می شود و نه به تحقیر دل زده

۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۳:۳۴ ۰ نظر
صبحدم

کوه می‌خوام برف روش باشه

یه بنده خدایی تعریف می‌کرد که یکی از پسربچه‌های فامیل مدام بهونه‌گیری می‌کرد، 

برای اینکه حواسش پرت شه و آرومش کنن بهش میگن : اون کوه رو نگاه برف روشه 

پسربچه تا اینو میشنوه میگه : کوه می‌خوام ، برف روش باشه

پدر این پسر کارمند و مادرش معلم است - حدود پنج شش ساله

پسربچه با کلاه

یکی دیگه پسربچه‌های فامیل به پدربزرگش میگه : دایی کجاست؟

پدربزرگ : رفته سر کار

پسر : چرا؟

پدربزرگ : برای اینکه پول در بیاره

پسر : اگه یه میلیون داشتم یه پیکان می‌خریدم تا روش کار کنم

پدر پسر کارگر و مادرش خانه دار است - با حدود سه چهار سال


+ نکته‌ی جالب برای من این بود که :

همین چند سال اول زندگی چقدر محیط و شیوه‌ی تربیتی خانواده در طرز فکر این بچه‌ها تاثیر گذاشته

۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۴ ۱ نظر
صبحدم

کل دنیا همینه؟

وقتی به بعضی از معضلات موجود در جامعه اعتراض می‌کنیم

در جواب می‌شنویم :  " کل دنیا همینه "

متهم می‌شویم به سیاه نمایی، بزرگ جلوه دادن مشکلات، دشمنی با انقلاب و ...

ولی مگر قرار بود ما شبیه دنیا باشیم ؟ !

مگر شعار ما نه شرقی و نه غربی نبود ؟

حالا چه اتفاقی افتاده که توجیه همیشگی ما قیاس با کل دنیا است؟


+ خروج از شاهراه ما را به کوره راه می‌کشاند


۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۷ ۰ نظر
صبحدم

به راهت ادامه بده

نیش‌های چند مگس هرگز اسب چابک را از تاختن باز نمی‌دارد.

فرانسوا ولتر ( منبع : www.time.ir )


در زندگی همیشه هستند کسانی که به معنای واقعی نقش موانع را برای ما بازی می‌کنند

اگر بتوانند با رفتار اگر نه که حتما با گفتار خود اثری ماندگار از وجود مبارک خودشان باقی می‌گذارند

در برخورد با این دسته افراد دو راه پیش روی ماست

  1. توقف
  2. ادامه

در حالت اول  از حرکت باز ایستاده، دچار رکود شده و در انتها در خود فرو شکسته و موجبات صحه گذاشتن بر اعمال این دسته افراد را فراهم می‌کنیم

در حالت دوم سعی می‌کنیم نادیده بگیریم و آن‌ها را به همان کوچکی که هستند بپذیریم و به راهمان با قدرت بیشتر ادامه می‌دهیم


+ گاهی تحقیرهای دیگران بزرگترین نشانه موفقیت ماست :)

۱۷ تیر ۹۳ ، ۲۱:۰۱ ۰ نظر
صبحدم

بی‌توقع

دیروز برادر کوچکترم از محل تحصیل به خانه برگشت

امروز که در حال آماده کردن اسید  فیبر مدار چاپی بود

در حین اینکه اسید، مس‌های اضافه مدار را در خود حل می‌کرد؛ 

برادرم گفت : " باورت میشه وقتی از اتوبوس پیدا شدم حتی یه 100 تومنی هم نداشتم ! "

گفتم : " لابد این همه راه هم هیچی نخوردی "

گفت : " آره ! اونجا که بودم به چند نفر قرض دادم ولی هنوز پس ندادن "

گفتم : " این طور مواقعی یه پیامک بده، پول برزیم به کارتت "

سکوت کرد


شاید این چنین رفتاری از جمله اعتراض نکردن به کمبودها در ابزار کار و درس، 

همه ناشی از یک خصلت موروثی یا اکتسابی از پدر است :

+ از کسی چیزی نخواه

۱۶ تیر ۹۳ ، ۲۰:۲۵ ۱ نظر
صبحدم