زندگی، دانش و فناوری

علم و دانش بهترين يادبود براي انتقال به ديگران است، ادب زيباترين نيكي ها است و فكر و انديشه آئينه صاف و تزيين كننده اعمال و برنامه ها است. امام هادي علیه السّلام (مستدرك الوسائل، ج 11، ص 184، ح 4 ) منبع : راسخون

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

مناجات یک شهید

مناجات شهید مرتضی خانجانی


منبع : کتاب مناجات نامه شهدای استان کرمانشاه، به کوشش عین الله عبدی و عبدالله جواری

۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۰ ۰ نظر
صبحدم

اللّه

الله (خداوند)

اسم مبارک « اللّه » چهار حرف است. اگر کسی بر آن واقف شود به حقیقت، همه اشیاء را می شناسد؛ چرا که آنها از او و با او و به سوی او و صادر شده از او می باشند.

اگر همزه را برداریم « لله » به عبارت « وللّه کل شی» یعنی همه چیز از اوست اشاره می‌کند. اگر لام را برداریم و الف را نگه داریم « اله » می شود که اشاره دارد به « و هو اله کل شی » هر چیزی به او موجود است. اگر لام و الف را برداریم « له » می شود، و اشاره دارد به عبارت « و له کل شی» بازگشت هر چیزی به سوی اوست. اگر لام از کلمه « له » برداشته شود، « ه » باقی می ماند و « هو » لفظی است که بر سرچشمه عزت حضرت احدیت دلالت دارد و لفظ « هو » از دو حرف  « هاء » و « واو» تشکیل شده است. لفظ هاء ، اصل است نسبت به واو ، چون واو از اشباع ضمه هاء پیدا شده ، پس در واقع « هو» یک حرف است و دلالت دارد بر وحدت حضرت احدیت .


منبع و مطالعه بیشتر در:

تبیان

نرم افزار موبایل ذاکر

۰۳ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۳۷ ۱ نظر
صبحدم

امانت

چهارم یا پنجم ابتدایی
معلم تعلمیات دینی، آقای حاتمی بین ردیف نمیکتا قدم میزد و دسته کلیدش توی دستاش آروم نداشت.
بالاخره گوشه یکی از نمیکت ها نشست و شروع کرد به صحبت کردن...
" بچه ها این دسته کلیدی که تو دستمه رو می بینید؟
اگر من اینو بدم دست یکی از شما برام نگه داره که بعد بیام بگیرم این میشه امانت
بعد که بخوامش باید سالم به من پس بده ، درسته؟ "
بچه ها: اوهوم
آقای حاتمی : "خوب ! جان، مال، سلامتی و تمام نعمتهایی که خدا به ما داده درست مثل همین دسته کلید امانته. حق نداریم هر طوری که خواستیم باهاش رفتار کنیم، باید خیلی خوب مراقبش باشیم چون باید صحیح و سالم یه روزی به خدا پسش بدیم. "
۲۲ آذر ۹۳ ، ۱۶:۵۲ ۲ نظر
صبحدم

نزدیک به امتحانات

نزدیک به امتحانات بودیم ، کتابخانه دانشگاه مملو از دانشجو و سالن های مطالعه شلوغ ، حتی گاهی اوقات در سالن مطالعه خوابگاه هم جایی نمی ماند و بچه روی موکت طوری لم داده بودند که انگار روی پر قو دراز کشیده اند. خلاصه فضای دانشگاه و فکر و ذهن بچه ها همه ، یک چیز را نوید میداد ، امتحان !!

روزی از همین روزها، در محوطه دانشگاه مشغول قدم زدن بودیم ، دو نفر بلند بلند با هم صحبت میکردند که یکی شان حرفی زد ، صدایش به گوش من هم رسید که خیلی برایم عجیب بود ، او می گفت آن قرائت قرآنی که قبل از شروع امتحان میگذارند ، خیلی استرس زا است !
این در حالی است که پخش قرآن قبل از امتحان جدا از شروع کردن با نام و یاد خدا ، معمولاً برای آرامش دادن به امتحان دهنده ها است.

۰۳ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۷ ۰ نظر
صبحدم

خود شناسی

مدتها بود که ندیده بودمش ، کمی و فقط کمی پیرتر شده بود ...
جلو رفتم تا سلامی عرض کرده و ادای احترامی کنم. به چشم هایش نگاه کردم ، نگاهی سرد داشت.
او را هرگز این طور ندیده بودم ، آن هم بعد از این همه مدت چطور ممکن بود سرد برخورد کند.
بعدها که دقیق تر به این اتفاق فکر کردم ، به این نتیجه رسیدم که او فراموش کرده بود ... مرا نمیشناخت.

به این موضوع بارها و بارها فکر کردم و با خودم گفتم :
راستی ، اگر با خودت روبرو شوی خود را می شناسی ، خود را فراموش نکرده ای ؟!!
اصلاً تو کی هستی؟
همانکه دیروز بود ؟
آن که امروز است؟
یا آن که فردا خواهد بود ؟

اصلاً از چه زمانی بودی ؟
سن خود را ، می شماری ؟ هه !
تا کی هستی ؟
کجا هستی ؟
به کجا میروی؟
و تا چه زمانی ؟

و فقط به یک نتیجه ... به یک نتیجه میرسم !

[ که یکی هست و هیچ نیست جز او ... وحده لا اله الا هو ]

خدایا من از تو ام ،
مرا از نیستی هستی بخشیدی ،
آن زمان که خواستی مرا آفریدی و آن زمان که بخواهی نخواهم بود.
خلاقیت ، مخصوص ذات اقدس توست و مرگ و زندگی ، همه چیز در دست توست !


منبع بیت شعر :
ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او
شاعر : هاتف اصفهانی
سایت : http://ganjoor.net/hatef/divan-hatef/tarjeeband/

۳۰ آبان ۹۳ ، ۱۹:۴۱ ۱ نظر
صبحدم

زندگی

بالاخره بعد از مدتها دیشب حدود سه ساعت خواب راحت داشتم.

با خیال نسبتاً راحت ;)

صبح هم کارها خوب پیش رفت.

تا اینکه در میانه روز غول خواب بر چشمان خسته غلبه کرد و دو ساعت خواب اضافه ...

بیدار که شدم و در حال گنگی و گیجی D:

به دستور مامان نان - به قول شما نون :) - خریده و پس از بازگشت به خانه مجدداً به امر مامان :

"برو به بابا توی جمع کردن برگا کمک کن"

مشغول ماموریت خطیر چپوندن برگا توی گونی شدم.

و امّا ...

موقع جمع کردن برگای درخت انجیر از زمین به مورد جالبی برخوردم.

چند تا میوه انجیر هنوز نرم و سالم بودن !!!

از وسط نصفش کردم و عکس گرفتم، تازه و سرحال :

انجیر

در حالی که کم کم به انتهای دومین ماه پاییز میرسیم

کلی بارون و سرما هم داشتیم

این از اون نشونه های امید و دوست داشتنی خدا است

انجیر میوه ای بهشتی که خدا روی اون قسم میخوره


+ درخت انجیر (خونه ما) معمولاً تا اوایل شهریور به کلی تمام میوه رسیده و شروع به خشک شدن میکنن !

+ درخت انجیر به سرما حساسه !

+ انجیر هم خودش و هم سوره اش کلی خاصیت داره ;)

۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۷:۳۵ ۰ نظر
صبحدم

جوانیم فدای حسین!

امروز موقع برگشتن به خونه، چشمم به شیشه عقب ماشین جلویی افتاد

روی شیشه درشت نوشته بود: جوانیم فدای حسین 

در ذهنم گفتم:تو چه کار کردی برای حسین که همچین ادعای بزرگی داری؟!

همیشه ادعا داشتن راحت تر از عمل کردن بوده و هست

ادعا یعنی قبل از انجام کاری اون رو به خودت نسبت بدی

البته ابراز احساسات و علاقه در این مورد بد نیست

ولی باید ترسید


+ هزاران نفر با نامه ادعای یاری کردن حسین رو داشتن

ولی در عمل تنهاش گذاشتن

۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۷ ۰ نظر
صبحدم

مولود کعبه، شهید محراب

به غدیر نزدیک میشیم... 

من شیعه علی ام، یا حداقل دوست دارم باشم

امّا جدا از اینکه چه دین و مذهبی داریم

آیا تا به حال به این نکته دقت کردیم که چرا علی علیه‌السلام در کعبه متولد و در محراب شهید شد... 


خاطره جالبی که شاید از یه زاویه جدید به موضوع نگاه کنیم:

"یکی از خانواده‌های همسایه ما پیرو دینی هستن که در اون برای امام علی علیه‌السلام شانی فرا بشری قایل بوده و علی علیه‌السلام رو شایسته پرستش میدونن

روزی در مورد همین موضوع، پسر همسایه با محسن برادر کوچیکم، وارد بحث میشه

اینکه اون چه استدلالی داشته من خبر ندارم ولی محسن با طرح یک سوال پسر همسایه او رو وادار به سکوت و ترک بحث کرده بود...

اون سوال این بود:

شما که میگین امام علی، خدا است

پس موقعی که حضرت ضربه شمشیر خورد، چرا و رو به چه کسی سجده کرده بود؟ "


راجع به این موضوع خیلی فکر کردم

نمیگم لزوماً این تنها علتِ ولی شاید یکی از علتهایی که امام شهید محراب شد همین بود که

برهان و علتی آشکار برای هدایت مردم و جلوگیری از انحراف عقیده شون باشه

چرا که امام علی علیه‌السلام با سابقه درخشانی که در ولادت، دین، علم، جنگاوری و سایر فضلیت ها داشتند، شخصیتی منحصر به فرد و بی نظیر برای تمام تاریخ هستند.

و شاید این موجبات انحرافات فکری گسترده تری در بین دوستداران امام میشد، اگر امام در محراب ضربه نمیخورد.


+ درسی که از محسن توی این قضیه گرفتم این بود که

با هر کس در حد میزان درکش باید وارد بحث شد

شاید اگه من جای محسن بودم، به بحث راجع به ویژگی های خدا میپرداختم ولی شاید هرگز این تاثیر رو نمیذاشت. 


واللّه اعلم،  عزیزٌ حکیم

۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۹ ۰ نظر
صبحدم

دوستی با خدا

شخصی تعریف میکرد که یکی دوستاش موذن مسجد بود میگفت:

سحرها که برای گفتن اذان صبح مسجد میرفت

قبل از شروع اذان، صدای بلندی میشنید که : "نخوان... نخوان"
با وجود ترسی که در دل موذن افتاده بود، اذان صبح رو میخوند

اینکه شکست شیطان گاهی به وضوح باعث زجر و ناله اون میشه
ما رو یاد پیروزی بزرگ حضرت ابراهیم در امتحان قربانی کردن فرزند میندازه.

+ سالروز پیروزی خلیل اللّه، عید قربان مبارک


۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۹:۲۳ ۰ نظر
صبحدم

نگارش پایان‌نامه

زمانی که کار پایان نامه را شروع کردم، تصورم بر این بود که حل مساله‌ای که انتخاب کرده ام بسیار دشوار و یا حتی غیر ممکن است. به همین دلیل زمانی که با تلاش زیاد و توکل و البته لطف خدا مساله حل شد خیلی خوشحال شدم. امّا این روزها که مراحل انتهایی نگارش متن پایان‌نامه را پیش می‌برم ، تمام ترسم از این است که چطور این مطالب را که نیاز به توضیحات دقیق و مفصل دارد در زمانی حدودی 30 الی 40 دقیقه ارائه دهم !

به نظرم دفاع از پایان‌نامه در چنین شرایطی دشوار است.


۱۳ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۴ ۱ نظر
صبحدم